به گزارش قدس آنلاین، «عطرآلود» محصول سازمان سینمایی سوره است که در ادامه سینمای اخلاقی مقدمدوست، چالشهای یک زوج را در مسیر استحکام، پیشرفت و موفقیت زندگیشان به تصویر میکشد.
فیلم سینمایی «عطرآلود» با بازی مصطفی زمانی و هدی زینالعابدین، روایت زندگی علی رزاقی است که از کودکی استعداد عجیبی در ترکیب رایحهها داشته و دوست دارد روزی عطر منحصر به فرد خودش را بسازد. در این مسیر عاطفه، همسرش اصلیترین مشوق اوست. در این فیلم با زوجی پویا در مسیر رسیدن به رویاهایشان که از رنج و امیدواری میگذرد، همراه میشویم. «عطرآلود» قصه بوئیدن و چشیدن طعم لحظهها و مجالی برای شنیدن محبت است. عنصر عشق در این فیلم پررنگ است و به تاروپود قصه گره خورده است.
به بهانه اکران موفق «عطرآلود» در سینما، با، کارگردان و نویسنده این فیلم به گفتوگو پرداختیم که میخوانید.
- «عطرآلود» حول چه محوری است؟ میتوان در یک جمله گفت «یار خوب تمام ماجراست»؟
یار و یاری میان آدمها مفهومیست که راحت و بیتردید میتوان گفت اصل کار آدم بودن است. بن و هسته درخشان یار و یاری مهربانیست. اگر بخواهیم درباره یار خوب حرف بزنیم باید بدانیم داریم درباره مهربانی حرف میزنیم، همانکه خمیرمایه عشق و عاشقی است. همانکه زندگی از آن اعتبار میگیرد. اگر بخواهیم بگوییم عطرآلود حول چه محوریست باید بگوییم حول محور عشق است. عشق به زندگی، همسر، فرزند و عشق به خلق کردن و نهایتا باز میشود همان که شما عرض کردید : یار داشتن و یار بودن؛ اما از یک سوی دیگر فیلمها یک زاویهدید دارند که پنجره نگاه به دستمایه و داستان است. محور آن زاویه دید هم ستایش یار خوب و یاریگریست. آدمها علیرغم انکارهای عجیب ولی قابل فهمی که دارند خودشان میدانند که مهمترین نیازشان همین یار خوب است. شوق و دلخوشی برای بدست آوردن هر چیزی با همین یار خوب تامین میشود. اگر اسم مترادفش را رفیق بگذاریم میشود این مصرع را هم یاد کرد که کیمیای سعادت رفیق است، رفیق.
- از چالش های به تصویر کشیدن عطر و همزادپنداری مخاطب بگویید.
به تصویر کشیدن عطر را با دو حالت و کیفیت میشود فرض کرد؛ یکی به تصویر کشیدن داستانی که با ادراک بتوان عطر را فهمید و یکی به تصویر کشیدنی که با چشم بتوان عطر را دید و تماشا کرد.
طبعا عطر هم مثل هوا قابل تماشا نیست. اما در «عطرآلود» با ایدهای که جلوههای ویژه کامپیوتری و تیم آقای محمد برادران آن را اجرا کرد در بعضی صحنهها عطر را مرئی کردیم تا تماشاچی بصورت بصری هم با عطر رابطه برقرار کند و از عطر مثل یک شخصیت قابل تماشا تصور داشته باشد، اما سهم اصلی به تصویر کشیدن عطر از طریق ادراک و تداعی بود. مثلا بخشهای کودکی علی که عطر میسازد و یا صحبتهایی که درباره عطر میشد با توجه به اینکه بخشی از داستان و دیالوگ ها بود نوعی به تصویر کشیدن محسوب میشود. قطعا به تصویر کشیدن فقط به ترتیب بصری کردن یک پدیدهای مثل عطر نیست بلکه صورتی دیگر از نمایش عطر، قرار دادن عطر در ساختار داستانی، ایجاد ادراک، تداعی و احساس نسبت به عطر است.
- چطور به این ترکیب بازیگران و انتخاب زوج هنری مصطفی زمانی و هدی زینالعابدین رسیدید؟
در فرایند تولید معمولا فهرستی از عناوین بازیگران خانم و آقا تهیه میشود و بعد با طرح زدن حالتها و جنبههای مختلف، مثل جالب بودن، تازه و بکر بودن و مهمتر اینکه چقدر هر نفر به شخصیت درون فیلم میخورند، فکر میکنیم که کدام زوج میتواند نقشآفرین زوج فیلم ما باشد. خوشحالم که زوج مصطفی زمانی و هدی زین العابدین دراین فیلم شکل گرفت. هر دو هنرپیشه گرامی هم تکی به نقشهای خود میخوردند و هم اینکه زوج جالبی بودند. یک زن و شوهری که طبیعی، صمیمی و خاص به نظر میرسند و کاملا همگن بودند.
- با توجه به اینکه خودتان هم در فیلمنامه نویسی دستی بر آتش دارید. این فیلمنامه چه نوآوری داشت که ساخت آن را پذیرفتید؟
مهم تر از همه اینکه فیلمنامه به موضوع مرگ و زندگی میپرداخت. به عطر میپرداخت که بسیار بکر است، به تم موفقیت و کوشش میپرداخت که بسیار مهم بود. رویکرد فیلمنامه علیرغم اینکه از دشواریها میگفت انگیزشی و مثبت بود. آدم ها آشنا و ملموس بودند. چیز دیگری که همیشه جذاب است موضوع قوس شخصیت است یعنی تحول و تغییراتی که یک شخصیت در قصه دارد. علی در فیلم عطرآلود تغییرات محسوس و گام به گام دارد. این موارد به نظر بنده مزیت فیلمنامه بود.
- عطرآلود در ابتدا ریتم بسیار تندی دارد و هرچه به آخر فیلم میرسیم ریتم کندتر می شود. فکر نمی کنید این امر آسیب زا بوده است؟
ریتم آغازین فیلم مربوط به مرور گذشته است و تابع افکار سریع و بر اساس منطق مرور ذهنی یک فرد مضطرب و گرفتار شکل گرفته اما ریتم ادامه مربوط به نواخت زندگی و بالا و پایین های شخصیت و حال و هواهای متنوع فیلم است. راستش ریتم کاملا تند برای یک درام خانوادگی زیاد هم ریتم مناسبی نیست، ریتم تند با اینکه ظاهراً جذاب به نظر میرسد اما به لحظات عاطفی اجازه و مجال ته نشین شدن نمیدهد. فکرش را بکنید تماشاچی تا بخواهد یک موقعیت عاطفی و احساسی را درک کند ریتم تند او را بپراند یک جای دیگر! البته جواب ریتم تند، لزوما ریتم کند نیست، حتی ریتم متوسط هم نیست، بلکه ریتم متناسب است. ریتم البته مبحثی فراتر از کند و یا تند بودن است، ریتم و یا ضرباهنگ در واقع بر اساس لحن و حال و هوای فیلم و مانند یک موسیقی باید شکل بگیرد.
- در کمتر فیلم ایرانی نمازخواندن به تصویر کشیده می شود. اما شما در سکانسی این عمل را به خوبی به تصویر کشیدید و چرا در این لحظه کاراکتر با شدت بیماری خود مواجه شد؟
در زندگی واقعی برای تک تک آدمها داشتن و نداشتن ایمان، اعتقاد و پایبندی، در جستجوی آن بودن، شور و سوز ایمان و اعتقاد وجود دارد. این خاصیت انسان است. مهمترین لحظات انسان و غنیترین لحظات انسان لحظات رابطه با خداوند است. این رابطهها واقعیت دارند و بسیاری از اوقات در نماز یا در لحظات توسل و پناه رخ میدهند. این موضوع دقیقا مثل یکرابطه دو طرفه است. شروع این بیماری با این کیفیت برای علی قطعا یک پیام دارد. این یک رابطه دو سویه و کاملا واقعی ست. در طول فیلم هم ادامه دارد. فهم وجود این رابطه میتواند پیام مهم این صحنه و کلیت فیلم باشد.
- دغدغهتان از به تصویرکشیدن جزییات روزمره چه بود؟
آدمی همواره امیدوار است. این به معنای آن نیست که ناامید و یا دلسرد نمیشود اما در اوج دلسردی و یاس هم همیشه امید وجود دارد. امید یک واقعیت انکار ناشدنی است. گاهی اوقات از روی دلتنگی و کلافگی اظهار ناامیدی مطلق و یاس محض میکنیم اما این فقط یک درددل است. یک ساعت بعد ممکن است نظرمان عوض شود اصلا همان درددل هم به امیدی است. مثل لحظههای مناجات که ممکن است یکنفر بگوید خدایا به ته خط رسیدهام اما در برابر خداوند امیدوارانه مناجات میکند. امید هسته درخشان و زنده انگیزه است. امید همیشه وجود دارد باید همیشه حرفش را زد و نقشش را به خاطر آورد.
- عطرآلود فیلمی نمادین است مثلا در سکانسی که مصطفی زمانی به سقف خیره میشود، لکه های قهوه ای تبدیل به خاطره میشوند. نمادها چه کارکردی در فیلم شما دارند و چرا به سمت این نوع فیلمسازی رفتید؟
در دنیای ذهنی آدمی که درگیر اضطراب است ممکن است تصاویر، شبیه اوهام شود. این واقعیتی است که در ذهن رخ میدهد. برای علی که دغدغه اقتصاد، مرگ و زندگی را دارد آن لکه قهوهای یعنی فقر و تخریب. از دریچه همین لکه پر نقش و نگار اتفاق ذهنی همانندپنداری برایش رخ میدهد و نقش دیگری را از لابلای نقوش نمزدگی سقف پیدا میکند و به وهم مضطربانه خود میرود. نشان دادن این موارد از یک زاویه غنی کردن منظومه و جهان یک انسان به صورت واقعی و در دل یک داستان است. داستانی که سعی میکند با این عناصر آشنا اما تازه و همزمان، با کشمکش، تعلیق، رویارویی و چرخش های داستانی گیرا و در عین حال موثر باشد.
- با توجه به اینکه موسیقی این فیلم در چهل و یکمین جشنواره فجر برنده جایزه شد، درباره موسیقی این فیلم توضیح بیشتری دهید ؟
مسعود سخاوت دوست هنرمند ارزندهای است. دو یا سه بار با ایشان جلساتی برای موسیقی داشتیم. سخن عمده برای تأثیرگذاری موسیقی این بود که موسیقی صرفا به دنبال ضریب دادن به عواطف نباشد. موسیقی با شعوری مستقل و منطبق بر زاویه دید فیلم نغمه خود را ساز کند. آقای سخاوت دوست رنگآمیزی متفاوتی در قطعات ایجاد و این نکته را هنرمندانه و به خوبی به اجرا درآوردند؛ حالا موسیقی فقط یک عامل تقویتی نیست بلکه شأن مستقلی دارد.
نظر شما